گاردین: کشف چهره ی واقعی ایران با استفاده از شبکه های اجتماعی
گاردین: نویسندهی ما تصمیم گرفت بدون استفاده از تورهای گردشگری به ایران سفر کند. برای این کار به راهنمایی و توصیهی جوانان ایرانی که در شبکههای اجتماعی برای معرفی کشورشان به گردشگران خارجی فعالیت میکنند تکیه کرد. آنها این کار را برای کشورشان و همچنین سرگرم شدن و دوری از روزمرگیهای زندگی انجام میدهند.
نویسنده گاردین: به نظر من قطع ارتباط با اینترنت زمانی که در تعطیلات هستیم، چندان کار رمانتیکی نیست، البته برای زمانی که مقصد سفر شما ساحل دریا باشد یا میخواهید یک روز را درک نار دلفینها شنا کنید شاید نیازی به اینترنت نباشد؛ اما اگر سفرتان به گونهی است که مجبور هستید در سراسر یک کشور در جادهها و شهرهای مختلف حرکت کنید، آن وقت این کار بدون داشتن GPS، مبدل ارزی و ایمیل کار احمقانهای است، بخصوص در هنگام سفر به کشوری مانند ایران؛ در ایران حوضهی خصوصی و دولتی دارای دو دنیای کاملا متفاوت است و مسلما فرق زیادی بین شناخت ایران از طریق بازدید میراث فرهنگی و تاریخی با شناخت زندگی عادی مردم وجود داد، ولی به راحتی میتوان این تفاوت را از طریق دسترسی به شبکههای اجتماعی متوجه شد.
پیش از اینکه سفر یک ماهه من به ایران آغاز شود، دوستان ایرانی من توصیه کردند برای کسب اطلاعات و راهنمایی در طول سفر از شبکههای اجتماعی استفاده کنم.
من حرکتم را در جاده تاریخی ابریشم به سمت اصفهان آغاز کردم، قبلا از طریق وبسایت کوچسرفینگ (couchsurfing.org) که پلتفرمی برای آشنایی مردم با هم و تبادل سفر در سراسر جهان است، با فردی ۲۴ ساله به نام علیرضا آشنا شده بودم، او که یک فروشنده قطعات خودرو در اصفهان بود، من را برای رفتن به خانهاش و صرف شام به همراه خانواده خود دعوت کرد. وقتی وارد خانه او شدم، خانوادهاش به طرز سخاوتمندانهای از من پذیرایی کردند، بعد از اینکه شام را خوردیم در حیاط بزرگ خانهشان همگی دور یک آتش جمع شدیم و شروع به گپ زدن کردیم. بهطور خاص آنها میخواستند بدانند که چه تصویری از ایران در ذهن خارجیها وجود دارد، اینگونه سؤالات وقتی در خیابان یا مکانهای دیگر ایران بودم به دفعات از من پرسیده میشد.
میدانم که شما هم در آمریکا و اروپا با تبلیغات ضدایرانی رسانهها مواجه هستید و تصاویری گزینشی را از ایران دیدهاید، اما واقعا باید گفت که حقیقت چیز دیگری است و تصاویر ارائه شده مربوط به گروه خاص و کوچکی است که اصلا با جامعه و مردم ایران همخوانی ندارد.
در ادامه یک پیام دعوت از افشین دریافت کردم که ساکن تهران بود. او مرا به شام دعوت کرد و پس از صرف شام به همراه دوستانش به پارک کوهستان رفتیم، منظره زیبایی از شهر را میتوانستیم از آنجا ببینیم. با هم درباره مسائل سیاسی و مذهبی صحبت کردیم، این اولین بار بود که داشتم با بخش دیگری از چهره ایران واقعی آشنا میشدم، بخشی که هیچگاه در رسانهها دیده نمیشود؛ بخشی درباره مذهب، مهماننوازی، جسارت و تفریحات ایرانیان.
در هفتههای بعد با تکه بر توصیههای دوستان ایرانی در فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام که در ایران هم خیلی محبوب بود به سفرم ادامه دادم، مردم ایران مرا از طریق (couchsurfing.org) به خانههایشان دعوت میکردند.
در شیراز من با یک شاعر آشنا شدم، او مرا به مکانهای دیدنی شیراز برد. ما به مسجد نصیرالملک (که به مسجد صورتی هم معروف است) رفتیم، اگر شما صبح زود به این مکان بروید میتوانید عبور نور از شیشههای رنگی درهای آن و تصاویر جذابی را که روی کف فرش شده این مکان ایجاد میکند ببینید، به قصر نارنجستان قوام که خانه یک تاجر قرن ۱۹ و مشرف به یک باغ سرسبز با درختان خرمای بزرگ است هم رفتیم. همچنین با دوستان شیرازی به مراکز خرید مدرن شهر نیز سر زدیم و بعد وارد یک رستوران قدیمی شلوغ شدیم. قبل از خوردن چلوکباب من کمی سالاد انار و عدس ، یک کاسه ماست، سمبوسه سبزیجات، نان و بادمجان سرخ شده، پیاز، گردو و نعنا خوردم.
تهران؛ یک عکاس محلی موزه سینما را به من نشان داد، در کافه شیک موزه برای نهار یک تالیاتله (نوعی پاستا) خوردم، در آنجا بازیگر معروفی با مردم در حال صحبت بود. یک چای با نبات زعفرانی نوشیدیم که کمی هم گرانقیمت بود. در ادامه برای پیادهروی به بازار تجریش رفتیم. هر چیزی که فکرش را بکنید در آن بازار فروخته میشد؛ از تابلو فرشهای زیبا گرفته تا قلیانی شبیه اسلحهی کلاشنیکوف. پس از آن به کافه کوچه در محل قیطریه رفتیم که محلی بسیار راحت و صمیمی بود؛ در اینجا با وبلاگنویسی آشنا شدم که بعدا مرا به یکی از معروفترین گالریهای هنری تهران، یعنی گالری اعتماد برد.
در تمام این مدت در خانه یک زرتشتی بودم، او در مورد دینش به من گفت و اینکه در زمان قبل از اسلام دین زرتشت دین رسمی حکومت ایران بوده است. او همچنین مرا به یک مراسم در معبد آتشکده در تهران برد. از آنجای که من عاشق آشپزی هستم طرز تهیه میرزاقاسمی، یکی از غذاهای محلی ایران را نشان داد. در این غذا، بادمجان کبابی، گوجه پخته، زردچوبه، فلفل و گشنیز وجود دارد. یک روز صبح هم مرا برای صرف صبحانه به یک کافه صبحانه برد (طباخی) که سر گوسفند پخته درست میکردند.
در شب چهارشنبه ما به یک مراسم موسیقی و شب شعر رفتیم که در خانهی یکی از فعالترین اعضای کوچ سرفینگ برگزار میشد. او یک فضای فرهنگی را در زیرزمین خانهاش ایجاد کرده بود. در آنجا حدود ۶۰۰ نفر مهمان حضور داشتند، مسافران و ایرانیانی از تمام طبقات اجتماعی بودند، مهمانها در آنجا به خواندن شعر و موسیقی به زبانهای فارسی، آذری، ترکی، انگلیسی و آلمانی میپرداختند.
در حالی که استفاده از کوچ سرفینگ راه خوبی برای پیدا کردن افراد، ملاقات و آشنا شدن با زندگی آنها در سفر به ایران است، اما به من ثابت شد که بهترین منبع برای مشاوره و راهنمای در سفر، فیسبوک است. هر زمان که به یک جواب سریع نیاز داشتم به یک گروه در فیسبوک به نام See you in Iran مراجعه میکردم. در اینجا مسافران تجربهها و عکسهایشان را از شهر کویری یزد، ارگ خشتی بم، باغ ماهان، شهر تاریخی اصفهان، مراسم مذهبی مانند عاشورا، دشت کویر، سفر با قطار و غیره به اشتراک میگذارند.
در همین حال اعضای ایرانی این صفحه توصیههای مفیدی را برای نحوهی استفاده از اتوبوسها و مسیرهایشان، هتلها، دریافت ویزا و نکات ایمنی در ختیار گردشگران خارجی قرار میدهند.
به وضوح مشخص است که وجود تصویر بد از ایران در جهان باعث نوعی سرخوردگی در بسیاری از ایرانیان شده است. من هم شگفتزده و هم ناراحت شدم وقتی شنیدم که برخی از مردم جهان فکر میکنند که نمیشود به ایران سفر کرد. آقای یوسفیان که دانشجوی ایرانی مقطع دکتراست و در کالیفرنیا زندگی میکند، همه ایرانیان داخل و خارج از کشور را دعوت به پیوستند به این گروه فیسبوک (See You in Iran) کرده تا بتوانند راهنمایی بیشتری به بازدیدکنندگان ارائه دهند. این گروه با ۴۵۰۰۰ عضو، شاخههای تلگرام و اینستاگرام نیز دارد.
به دنبال این موفقیت آنها در حال راهاندازی یک اپلیکیشن با همین نام (See you in iran) هستند. این اپلیکیشن دو ویژگی دارد،
۱. Localiser که به گردشگران کمک میکند تا مردم محلی عضو سامانه را پیدا کنند تا در صورت اینکه نیاز به ملاقاتشان دارند یا میخواهند شب را در منزلشان بگذرانند آنها را ملاقات کنند.
۲.travel mater، کمک میکند تا دیگر مسافران در ایران را پیدا کنند و بین آنها ارتباط برقرار شود.
و اینگونه سفر من در ایران به پایان رسید.