آنچه در این مقاله از مجله خبری نیوست می خوانید
بابک جهانبخش و همسرش مروارید شهریاری
بابک جهانبخش و زن جلفش , عکس بابک جهانبخش و همسر مو باز زیبایش , بابک جهانبخش و زنش در اروپا , عکس جدید بابک جهانبخش و همسرش در خیابانهای آلمان , عکس سلفی بابک جهانبخش و همسرش مروارید شهریاری,عکس زیبای بابک جهانبخش و پسرش , بابک جهانبخش,عکس بابک جهانبخش,همسر بابک جهانبخش,اینستاگرام بابک جهانبخش,فیسبوک بابک جهانبخش,
بابک جهانبخش (با نام شناسنامهای علی جهانبخش) متولد ۱ فروردین ۱۳۶۲ در بوخوم آلمان، بابک جهانبخش از خوانندگان پرمخاطب موسیقی پاپ ایران. مدرک تحصیلی او دیپلم تجربی میباشد. او با مروارید شهریاری ازدواج کرده است. و پسری با نام آرتا دارند.
بابک جهانبخش که آلبوم « اکسیژن » او مرور خوبی برای خاطرههای «من و بارون» بود حسابی مشغول پدر شدنش است و معتقد است که با بهدنیا آمدن آرتا بزرگ شده است. پای صحبتهای او نشستیم تا ببینیم بازتابهای انتشار آلبوم اکسیژن چگونه بوده و تصمیم بابک برای ندادن آلبوم جدی است یا نه!
بابک جهانبخش نوازندگی پیانو را از ۵ سالگی زیر نظر استاد آلمانی در مدرسه موسیقی آزاد شهر بوخوم آلمان آغاز نمود و بعد از تحصیلات پدرش و بازگشت به ایران، علاقه خود را به موسیقی بیشتر دید و به صورت جدی تر موسیقی شرقی را دنبال کرد. اولین کسی که او را به خواننده شدن تشویق کرد مرحوم مجتبی میرزاده آهنگساز قدیمی بود. او دورههای آموزشی جدید را طی کرد و در سال ۷۶ و در سن ۱۴ سالگی، مجوز رسمی خود را از صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران که در آن زمان با تایید محمدعلی معلم همراه بود دریافت کرد و در همان سال یک کار را برای صدا و سیما ضبط نمود.
آرتا پسر بابک جهانبخش
با فکر اکسیژن را منتشر کردم
با اینکه آلبوم « اکسیژن»با توجه به موفقیت چشمگیری که «من و بارون» داشت و فاصله زمانی کمی از آلبوم قبلی منتشر شد، در موقعیت خطرناکی بود، اما من با تفکر این کار را انجام داده بودم. با این فکر که هنوز اتفاقهای زیاد و خوبی در ادامه «من و بارون» در ذهن من است که میتوانم روی پروژه اکسیژن آن را پیاده کنم اما متاسفانه بازخوردها برایم کمی عجیب بود که خیلیها برای انتشار این آلبوم شمشیر را از رو بسته بودند چون اصلا توقع نداشتم که آلبوم را نشنیده نقد کنند ولی خدا را شکر اتفاقی که من دنبال آن بودم با «اکسیژن» افتاد. در این سالها به یک چیزی رسیدهام که وقتی یک اتفاق خوبی راجع به یک آلبوم، فیلم یا هر چیزی میافتد یکسری آماده نشستهاند تا کار بعدی آن آدم را بکوبند و بی ارزش کنند. اگر چه طبیعی است که سطح توقع مخاطبان بالاتر میرود اما عدهای به خصوص از اهالی رسانه شروع به نقدهای بیجهت و مغرضانه میکنند. درصورتی که رسالت رسانه چه تصویری چه نوشتاری سازنده بودن و بهتر کردن ضعفهای یک کار باید باشد و نقاط قوت را ببیند و برای اشاعه آن کمک کند.
مخاطب تکرار را میپسندد
تنها به این خاطر سراغ کارهای متفاوت میروم تا برچسب تکراری و یکنواخت بودن از روی من برداشته شود. در واقع من در این سالها به این باور رسیدهام که مخاطبان ما تکرار را دوست دارند چون وقتی از شما میخواهند که کاری شبیه « من و بارون»، «چی شده» یا «دوست دارم» اجرا کنی یعنی من تکراری میخواهم. فضاها محدود میشود اما خب ما هم مطمئنا چیزی را که مخاطبانمان میپسندند را کار میکنیم. من تمام چیزهایی را که میخوانم به خصوص ترانهها و کارهایی که مال خودم است، درواقعیت تجربه کردم و تمامشان برای من واقعی و ملموس است شاید برخی از این کارها حس الان من نباشند ولی کاملا حسشان کردم.
به همین خاطر تا چیزی را باور نداشته باشیم نمیتوانیم آن را به همان خوبی انتقال دهیم. پس اگر محبوب میشود به نحوی به سازنده آن نزدیک و با حس آن درگیر است. مثلا من «ایدهآل» را برای پسرم آرتا خواندم. حاضرم قسم بخورم زمانی که موسیقی را شروع کردم هیچ حمایتی نشدم .اصلا تا زمانی که پای پول وسط باشد کارها خراب می شوند.چیزی که در کل این سال ها شنیده شده و برایش زحمت کشیده ام با پول بهدست نمی آید.چون کاری که ساخته می شود باید دلی باشد نه بیزینسی.
بابک جهانبخش و همسرش مروارید شهریاری
جوابم را از کنسرتها میگیرم
اگر مقایسه کنید متوجه میشوید که امسال چند آلبوم منتشر شد اما به نظر من به نسبت «اکسیژن» حرف زیادی برای گفتن داشت. مثلا آهنگهایی مانند منو نگاه کن، رازودر مجموع سه چهار آهنگ خوب در آلبوم بود و جواب خود را گرفتند. ولو اینکه این اتفاق خوب اگر برای یکی از تراکهای آلبوم هم میافتاد، کافی بود. هر چه پیش میروی تجربه بیشتری کسب میکنی امیدوارم که با گذشت زمان نقاط قوت کارهایم بیشتر و نقاط ضعف آن کمرنگ شود چون حداقل اگر ۱۰ پله بالاتر نرفتی اما موج خود را حفظ کردهای. چرا که زیاد از این نوع شکستها در کار دوستان هنرمند میبینیم که مثلا با موفقیت یک آلبوم،کارهای بعدی یک شکست بزرگ را برایش رقم میزند.
من احساس میکنم « اکسیژن » نقاط قوتش بیشتر از نقاط ضعفش بود و جالب است بدانید که حتی اکسیژن در بعضی شهرها و کشورها پرفروشتر و محبوبتر از آلبوم «من و بارون» بود که فکر میکنم ریتم شادتر این آلبوم دلیلی برای این محبوبیت بیشتر بود. به هر حال من هر دوکار را دوست داشتم با این که نمیدانم چقدر موفق بوده یا نبودهام. ولی در اصل من جواب خودم را در کنسرت و اجراهای زندهام میگیرم. درست وقتی که درخواستها و علاقه طرفداران در خواندن آهنگها را میبینم.
نمیخواهم آبروی من و بارون برود
من آدم شدیدا احساساتی هستم و حاشیه همیشه اذیتم میکند. زمان منتشر شدن «اکسیژن» گفتم که خیال آلبوم دادن ندارم چون از کار و آلبوم و کنسرت دادن مدتی بود که خسته بودم. تمرکز روی کار، خانواده و به ویژه حاشیهها کار را برایم سختتر و من را خستهتر میکرد. اما خوشبختانه من جزو آن دسته آدمهایی هستم که خودم را به سرعت پیدا میکنم. زمانی که احساس کنم حرفی برای گفتن هست و ذهنم یاری میکند هرگز جلوی آن را نخواهم گرفت.
من اول باید از «من و بارون»، «اکسیژن» و کارهای قبلی درس بگیرم و نقاط قوتش را نگه دارم و با پالایش چیزهای بهتر و جدیدتری به آن اضافه کنم و آلبوم بدهم چون به هر حال مخاطب من هم از من توقع دارد چون این حرف مخاطب من نبود که آلبوم ندهم. آنها به من لطف دارند اما زمانی آلبوم جدید را کار خواهم کرد که آبروی «من و بارون» و کارهای دیگر کارنامهام را نبرم.
فقط ایراد میگیریم
نمیتوانم بگویم که صددرصد اتفاقهایی که مدنظرم بود در این آلبوم افتاد اما نمره ۱۰ را هم به آن نمیدهم ولی آهنگها نسبت به چیزی که میخواستم، نمره ۱۶ یا ۱۷ را میگیرد یعنی خطای فراوانی نداشت. من نمیخواستم اکسیژن تکراری باشد به همین دلیل یکسری فضاهای تازه را امتحان کردم مثلا کار « بسه دیگه» که با موج شدید انتقادات همراه شد و خیلی راحت میگویم که طرفداران هم آن را دوست نداشتند ولی خب تغییر است دیگر برای تغییر باید وارد فضاهای تازهای شد.
فضاهایی که حتی من هم شنونده آنها نیستم اما بعضی وقتها خوب است با در نظر گرفتن اینکه به کلیت کار لطمهای نزند ولی همین کار ژانری بود که از سالها پیش دوست داشتم آن را تست کنم. بین آهنگ هایی که اخیرا شنیده ام از کارهای همایون شجریان و علیرضا قربانی واقعا لذت بردم.به نظر من کار خوب را باید تعریف کرد نمی دانم چرا ما از هر چیزی که گوش می دهیم می خواهیم ایراد بگیریم.هر کاری را باید اول با حس گوش کرد بعد اگر بد بود می گوییم بد است .اگر چه باز هم قاضی آن مردم هستند.
مجله زندگی ایده آل
گفتگو با همسر جهانبخش
خودتان را معرفی کنید.
مروارید شهریاری، متولد تهران و دارای مدرک مدیریت بازرگانی هستم، در حال حاضر مشغول ثبت یک شرکت بازرگانی و همچنین ترجمه یک کتاب بازرگانی میباشم.
از زندگی با بابک راضی هستید؟ و آیا زندگی با یک هنرمند سخت است؟
بابک تا آنجایی که امکانش بوده، سختیهای کارش را داخل خانه نیاورده که من بخواهم احساس سختی کنم در کل از او راضی هستم.
کدام کارهایش را بیشتر دوست دارید؟
من با تمام کارهای بابک ارتباط قلبی خوبی برقرار میکنم و سخت است که بگم کدام کارهایش را بیشتر دوست دارم، چون از لحظه اول تا لحظه آخر هر کارش کنارش بودم ولی آهنگ «به کسی چه» را از آلبوم احساس بیشتر دوست دارم.
بابک جهانبخش بیشتر چه غذایی دوست دارد؟
همه چی(باخنده)
نقطه ضعف بابک.
کمی مکث: زیاد دقت نکردم(باخنده)
خوب یکی از خصوصیات بابک جان را برای ما بگویید؟
خیلی احساساتی.
دیگر؟
آشنایان ره عشق درین بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند با آب آلوده!
آیا موسیقی بعد از انقلاب در ایران رشد خوبی داشته است؟
بله خیلی، به نظر من الان ۱۰ خواننده هستند که موسیقی ایران را میچرخانند، ولی کسانی هم هستند که میخواهند با پول وارد این عرصه بشوند و یا به زور میخواهند هنر را به خودشان تزریق بکنند، ولی نمیدانند که این کارها فایدهای ندارد چون هنر ذاتی است.
ساز تخصصی شما چیست؟
در سنین نوجوانی پیانو و گیتار مینواختم و بعد شروع کردم به آهنگسازی، تنظیم و…
کنسرت بعدی شما چه زمانی است؟
جدا از تهران در شهرهایی چون، کرمان، رشت و اصفهان اجرا دارم.
اهل سفر کردن، کتاب خواندن و ورزش هستید؟
اهل سفر کردن هستم ولی به خاطر مشغله زیاد وقت کتاب خواندن و ورزش کردن را ندارم.
کارتونهای زمان کودکیات یادت هست؟
تام و جری، پلنگ صورتی و فوتبالیستها
اهل فیلم دیدن هستید؟ آخرین فیلمی که دیدهاید چه بود؟
خیلی زیاد، «نفوذی» فیلم قشنگی بود.
دوست داشتی به کدام دوره از زمان سفر میکردید؟ چرا؟
(با کمی مکث) زمان فرعون، چون میخواستم بپرسم که این اهرام مصر را به چه شکل ساختهاند.(باخنده)
زندگی بدون چی برات جهنمه؟
عشق، به نظر من بیفایده است اگر کسی بدون عشق وارد کاری بشود.
روز اولی که به مدرسه رفتی را یادت هست؟
بله، روز اولی که به مدرسه رفتم یادم میآید که یک کلاههایی شبیه همین کلاههای تولد خودمان به ما میدادند، داخل این کلاهها پر از شکلات و پاستیل بود و ما سال اولیها را بین مقاطع بالاتر میچرخاندند که همه به ما خوشامد بگویند اما من به جای اینکه حواسم به جشن باشد همش دستم در آن کلاه بود و شکلات و پاستیل میخوردم(باخنده)!!!
آخرین جوکی که شنیدی و خندیدی؟
(باخنده): یک آقایی ریش پروفسوری گذاشته بود میره پیش رفیقاش میگه: بچهها هر سوالی دارید امروز بپرسید چون فردا میخوام ریش پروفسوریمو بزنم!!
زندگی را دوست داری چون؟
باید زندگی کرد.
اوقات فراغت خود را به چه شکل سپری میکنید؟
اغلب به مسافرتهای داخلی و خارجی میروم.
نظر واقعی خود را در مورد خبرنگارها بگویید؟
راستش هر کاری جنبههای مثبت و منفی دارد، اما به نظر من اگر خبرنگارها نباشند ما از اطرافمان واقعا بیخبر میمانیم، من هیچ مطلب بدی از سمت خبرنگارها ندیدم و بدون اغراق میگویم که کمک زیادی به اطلاعرسانی میکنند.
اگر یک روز به شما بگویند که باید دو هفته با سه وسیله در یک جزیره زندگی بکنید چه با خودتان میبرید؟
چادر، آب، آتش و اگه شد یواشکی یک تکه نان هم با خودم میبرم که از گشنگی تلف نشوم!!
رفیق روزهای خوب و بد؟
همسر مهربانم.
به چه شکل با همسرتان آشنا شدید؟
من سال ۸۸ در لندن کنسرت داشتم که همسرم یکی از عوامل برگزارکننده آن کنسرت بود، از همان جا با همسرم آشنا شدم. بعد با پدر و مادرم رفتیم به خواستگاری ایشان و بقیه ماجرا که خودتان میدانید…
با یک کلمه این کلمات را کامل کنید:
محسن یگانه: با احساس و با معرفت، ایران: خاک من، فصل: بهار، بهترین آلبوم سال ۹۰: زندگی من(با خنده)، تهران: شهر همیشه بیدار، خانوادهسبز: آقای شجاعیمهر، قبض جریمه: نگو که دلم خونه، فیلم ترسناک: نمیبینم، توپ پلاستیکی: گل کوچک
یک خاطره جالب برایمان بگویید؟
راستش اسم شناسنامهای من علی جهانبخش است و در خانه و فامیل بابک صدایم میزنند. مثلا وقتی میخواهم با هواپیما سفر کنم و شناسنامهام را نشان میدهم هنگامی که اسمم را میبینند میگویند آقا شما برادر بابک جهانبخش هستید؟ من هم مجبور هستم بگویم بله(با خنده)
حرف آخر؟
ممنون از تمام کسانی که به من محبت داشتند و از من حقیر، «بابک جهانبخش» ساختند.